در سال 1904 مهاتما گاندی بین ژوهانسبورگ و دوربان سفر میکرد.در جریان دیداری خالصانه هنری پولاک نسخه ای از کتاب تا آخرین راسکین را به او عاریت داد.پولاک میدانست که گاندی از آن کتاب خوشش خواهد آمد اما هرگز فکر نمی کرد که او شیفته ی افسون آن خواهد شد "افسون" بهترین واژه ایست که خود گاندی برای تاثیر کتاب راسکین در زندگی نامه ی خویش به کار برده است.گاندی میگوید این کتاب چنان تاثیری بر من نهاد که جدا شدن از آن برایم غیر ممکن می نمود،این کتاب از ژوهانسبورگ تا دربان بیست و چهار ساعت مرا مجذوب خویش ساخت.ترن شب به مقصد رسید.تمام شب نتوانستم چشمانم را ببندم،من مصمم شدم که زندگی ام را عوض کنم و وجود تازه ام را با عقایدی که در این کتاب ابراز شده،هماهنگ سازم.از آنجا بود که آن کتاب مرا چنان تحت تاثیر جذابیت خود قرار داد و موجب دگرگونی زندگی من شد که تعالیم سه گانه ی زیر را به من الهام کرد.

1.که بهترین فرد،در میان بهترین جمع یافت می شود

2.که اگر هر کس به طور برابراز حقی برخوردار باشد که بتواند زندگی خویش را از طریق کار و تلاش خود تامین کند کار مرد قانون ارزشی بیشتر یا کمتر از یک آرایشگر ندارد.

3.که یک زندگی سخت و درد آور به عنوان مثال زندگی زحمت کشان و پیشه وران تنها نوع زندگیست که ارزش رنج زندگی کردن را دارد.

از کتاب گاندی و ریشه های فلسفی عدم خشونت(رامین جهان بگلو)